تشخیص اوتیسم پس از سالها زندگی 🖊 کانال تلگرام علی نیکجو🔻برنی آنجلیس، یکی از کسانی است که سالها برای تطابق دادن خود با زندگی و دنیایی که برایش بیگانه بود، به سختی تلاش کرد. دریافت تشخیص اختلال طیف اوتیسم در سن ۴۹ سالگی، توضیحی برای تمام این دشواریها بود. در جایگاه یک کودک، آنطور که به یاد میآورد، خانوادهاش اجازهٔ رفتن به مدرسهٔ جدید را به او ندادند چون “فکر میکردند که تا حد مرگ مورد زورگویی و بدرفتاری از طرف همکلاسی هایم قرار خواهم گرفت”.اگر چه مشکلی در یادگیری کلمات نداشت، اما دوستیهای بسیار محدود، قدرت همدلی و مهارتهای اجتماعی بسیار پایینی داشت. با شروع زندگی مستقل، ازدواج، و کار در قالب یک معلم، او بیش از پیش در افسردگی و احساس نقص و ناکارآمدی غوطهور شد تا آنجا که به اصرار همسرش به روانپزشک مراجعه کرد و تشخیص آسپرگر برای او مطرح شد. تشخیصی که به بسیاری از مشکلات گیجکنندهٔ او معنا میداد.🔻رابرت گرینال، یک خبرنگار ۵۳ سالهٔ بیبیسی هم، اخیرأ متوجه شد که در طیف اوتیسم قرار دارد. او می گوید: “در تمام زندگیام همیشه از خودم میپرسیدم که چرا هیچگاه نمیتوانم اطرافیانم را درک کنم، و چرا آنها هم هیچگاه نمیتوانند من را درک کنند؟”“تو آدم عجیبی هستی”، “انگار از سیارهٔ دیگری آمدهای”، جملههایی بودند که او در زندگی خود زیاد شنیده بود. برای مدتی طولانی فکر میکرد که علت این موضوع، تکفرزند بودن، فرستاده شدن او به مدرسهٔ شبانهروزی، یا گذراندن غالب زمان کودکیاش در تنهایی بود. در حالیکه او شیفتهٔ تماشای نقشهها و خواندن دربارهٔ مسیر راهآهنها بود، همسالانش او را به خاطر اعتمادبهنفس پایین و دستوپاچلفتی بودنش در ورزشهای گروهی مسخره میکردند.در جایگاه یک فرد بالغ، تعاملات اجتماعی برای او بسیار دشوار، و کوچکترین گفتگو در مهمانی، شبیه یک کابوس بود. همیشه از خود می پرسید که چرا نمیتواند احساسات دیگران را بفهمد و با آنها همدلی کند. “احساس میکردم که یک غریبهام”؛ “اما تکههای این پازل کنار هم قرار نمیگرفت تا زمانی که یک برنامهٔ تلویزیونی راجع به اوتیسم را تماشا میکردم.”“تصویر قالبی که همیشه از افراد مبتلا به اوتیسم در ذهن داشتم، ناتوانی کامل از هرگونه ارتباط، اختلال شدید در تمام جنبههای زندگی و مهارتهای کامپیوتری عجیب و شگفتانگیز بود، اما دیدن آن مستند از افرادی که زندگی آنها به ظاهر مانند سایر افراد بود، اما به دلیل ویژگیهایی شبیه به من، تشخیص اوتیسم را دریافت کرده بودند، دریچهای به روی یک کشف تازه در زندگیام بود”رابرت دریافت تشخیص اوتیسم را مانند یک “تسکین بزرگ” تجربه کرده بود. “سرانجام برای همه چیزهایی که باعث میشد احساس کنم یک بیگانه هستم، اسمی پیدا کرده بودم. که باعث میشد دیگر از متفاوت بودن خود احساس بدی نداشته باشم”🔻این ها فقط دو نمونه از بیشمار فرد بزرگسالی هستند که بخش زیادی از زندگی خود را با بیاطلاعی از دلیل احساس متفاوت بودنشان، گذراندهاند. اوتیسم در سال ۱۹۸۰ به عنوان یک اختلال روانشناختی مجزا طبقهبندی شد و به این ترتیب، بسیاری از کسانی که پیش از آن سالها متولد شده بودند، بدون دریافت تشخیص اوتیسم، یا با تشخیص اختلالات دیگر، دوران کودکی و نوجوانی خود را گذراندهاند. بیاطلاعی از وجود یک اختلال برای ۴۰ یا ۵۰ سال از زندگی، تجربه روانی بسیار سنگین، اضطرابآور و گیجکنندهای است.تجربهٔ مشترک بسیاری از کسانی که در سنین بزرگسالی تشخیص اوتیسم را دریافت میکنند این است که “شناسایی اوتیسم باعث شد که به تلاشهای بیثمر خود برای تطابق با بسیاری از شرایط، پایان دهم و هویت خود را دوباره تعریف کنم”، “متوجه شدم که این احساس بیگانگی تقصیر من نیست”، “اکنون میتوانم به این منِ متفاوت، اجازهٔ زندگی کردن بدهم”در عین حال، دست یابی به این آگاهی پس از گذشت سالهای طولانی از زندگی، حسرتها و افسوسهای بزرگی نیز به همراه خواهد داشت. “سالها خود را یک پدر مضطرب و یک معلم ناکافی تجربه میکردم، و هیچ توضیحی برای ناتوانی خود از ارتباط و همدلی نداشتم”با این وجود، بارنی، دریافت تشخیص اوتیسم را، یک نقطهٔ عطف در زندگی خود میداند. او اکنون بخش عمده ای از زمان خود را به نوشتن، آموختن و برگزار کردن گردهماییهای آموزشی دربارهٔ اوتیسم میگذراند و تمام تلاش خود را معطوف به شناساندن هرچه بیشتر اوتیسم به جامعه خود کرده است.بازدیدها: ۰ راهبری نوشتهرئیس قوه قضائیه استعفای مصدق را پذیرفت ازدواج اینترنتی زوج طلبه به طلاق رسید/ضرب و جرح مرگبار یک معتاد در کمپترک اعتیاد کن