دکتر امیر عظیمی

«جامعه شناسی زاده تحولات اجتماعی است»

       جامعه شناس فراتر از سطح تحلیل شخصی و معرفت عامیانه به مسائل اجتماعی می نگرد و به دنبال توصیف، تحلیل و تبیین با روشهای علمی است. هنگامی که شما جامعه شناسی می خوانید، نگاه شما به جهان، متفاوت از چیزی است که تا به حال به طور معمول بوده است. زیرا شما واقعیتهای اجتماعی جهان را از ابعاد و سطوح بالاتر و از چشمان مردم خواهید دید و این نگرش جدید، شما را متوجه چیزهایی خواهد کرد که تا به حال توجه نکرده بودید. این تفاوت در قالبی چارچوب می گیرد که جامعه شناس مشهور امریکایی، سی. رایت میلز آن را تخیل جامعه شناختی نامیده است.
در این نوشتار بناست به کلیاتی روشن، خوانا و قابل درک و فهم عمومی در باره مفهوم جامعه شناسی از جمله ارائه تعریفی عام و فرامکتبی، جنبه های علمی، ابهامات شناختی جامعه شناسی به عنوان یک علم مستقل از یوروسنتریک بودن آن و به عنوان یک رشته اکادمیک دانشگاهی از قرن نوزده به این طرف پرداخته شود. ابتدا بحث را با ارایه تعریف روشنی از جامعه شناسی و جامعه شناس آغاز می کنیم .
جامعه شناسی علمی است که به بررسی علمی روابط متقابل اجتماعی نسبتاً پایدار در موقعیتهای سازمان یافته نهادی/ سیستمی و تاریخی در چارچوب تخیل جامعه شناختی می پردازد، جامعه شناس کسی است که این بررسی علمی را برای تشخیص، کشف، توصیف، تحلیل و تبیین مسائل به کار می گیرد(ح. ا. تنهایی، ۱۳۹۹).
انسان در زندگی اجتماعی پس از فراگیری قواعد و هنجارهای جامعه دو راه پیش روی خود دارد: «پیروی از عادتها و پی گردی واقعیت»، اگر پس از فراگیری هنجارها، تبعیت کند و براساس تجربه عادتی داده های محیطی را بی چون و چرا و تقلیدی بپذیرد و بدون تفکری نقادانه هنجارهای جامعه را صحیح تلقی کند، شناخت اجتماعی او به شناخت عامیانه تبدیل می شود؛ اما اگر با تفکری پویا، کنش مند، منتقدانه و تحلیل گرایانه به دنبال واقعیت برود، قدم در وادی شناخت علمی گذاشته است. شناخت علمی زمانی آغاز می شود که آدمی از نادانسته ها روی برتابد تا به دانستن و شناخت روی آورد. مراحل شناخت علمی از برخورد با مسئله تا استنتاج طی می شود. فرد بعد از سال ها زندگی در جامعه و کسب تجارب گوناگون، مجموعه ای از عقاید در باره جهان هستی خود پیدا می کند و آن را گسترش می دهد. این عقاید و دیدگاه ها بر چگونگی نگرش انسان به جهان و فهم هم کنشی اجتماعی تأثیر میگذارد. اگر چه ممکن است این رویکرد شخصی در زندگی اجتماعی روزمره تا حدی خوب باشد، اما جامعه شناسان بر این باورند که این نوع رویکرد و نگرش نمی تواند دانش کافی و مناسبی برای فهم منظر اجتماعی به انسان فراهم سازد. این منظر تنها زمانی برای فرد واضح و نمایان می شود که درباره جامعه ای که در آن زندگی می کند، فرایندهای اجتماعی که بر وی اثر می گذارند و الگوهای هم کنشی که زندگی فرد را مشخص می کنند، دانش و آگاهی کسب کند.
برای فهم بیشتر به مثالی برای تفاوت رویکرد شخصی، معرفت عامیانه و رویکرد جامعه شناختی توجه کنید: برای نگریستن به مسئله شادی چندین راه وجود دارد: افرادی که شادی جمعی را تجربه کردند؛ افرادی که مطلبی راجع به آن شنیده اند و افرادی که مطلبی راجع به آن خوانده اند و جامعه شناسانی که فراتر از این سطوح، در این باره پژوهشی انجام داده اند. هر کدام از این دسته، اطلاعات و نگرشهایی نسبت به مسئله دارند در یک طیف قابل تقسیم بندی است: مورد اول نگرش شخصی نسبت به مسئله دارد؛ مورد دوم و سوم که تجربه خود را به اشتراک می گذارند و در رابطه با آن بحث می کنند، هنوز جامعه شناسی نیست و بیشتر به رویکرد شخصی و معرفت عامیانه برای فهم جامعه است. مورد چهارم علم جامعه شناسی است که تلاش می کند تا از این سطوح فراتر رفته و به طور علمی مسئله را تحلیل کند.
جامعه شناس فراتر از سطح تحلیل شخصی و معرفت عامیانه به مسائل اجتماعی می نگرد و به دنبال توصیف، تحلیل و تبیین با روشهای علمی است. هنگامی که شما جامعه شناسی می خوانید، نگاه شما به جهان، متفاوت از چیزی است که تا به حال به طور معمول بوده است. زیرا شما واقعیتهای اجتماعی جهان را از ابعاد و سطوح بالاتر و از چشمان مردم خواهید دید و این نگرش جدید، شما را متوجه چیزهایی خواهد کرد که تا به حال توجه نکرده بودید. این تفاوت در قالبی چارچوب می گیرد که جامعه شناس مشهور امریکایی، سی. رایت میلز آن را تخیل جامعه شناختی نامیده است.
حال این پرسش مطرح است که جامعه شناسی از چه زمانی آغاز شد؟ آیا علمی مدرن است یا از دوران باستان و پیشامدرن وجود داشته است؟ در برابر این پرسش پاسخهای متفاوتی وجود دارد یا بهتر است بگوییم بین جامعه شناسان در این باره اختلاف مکتبی یا پارادایمی وجود دارد. برخی به لحاظ پارادایمی بر این باورند که جامعه شناسی از قرن نوزدهم توسط آگوست کنت جامعه شناس فرانسوی پایه گذاری شد و برخی دیگر از دیدگاه فراپارادایمی، تاریخ جامعه شناسی را از آغاز زندگی اجتماعی بشر در دوران پیشامدرن نسبت می دهند. اگر تعریف علم را به معنای پارادایم پوزیتیویستی آن بپذیریم آنگاه جامعه شناسی علمی است که در اواسط قرن نوزدهم زاده شده است. انسان از زمانی که برای زندگی کردن در کره خاکی تلاش کرد، به دنبال کشف و حل مسائل در زندگی شخصی و اجتماعی اش برآمد. اما در دوره های مختلف از راه های گوناگون به دنبال کنترل زندگی، چرایی جنگ، چگونگی زنده ماندن و نظایر آن بود. علم با بشر زاییده شده و انسان در دوره های مختلف با روش های مختلف تلاش داشته تا مشکلات خود را بسنجد و حل نماید. جامعه شناسی نیز از میانه های قرن نوزدهم با استفاده از روشهای علمی برای کشف و تحلیل پدیده های اجتماعی به عنوان علم دانشگاهی مطرح شد. جامعه شناسی اکادمیک غربی توسط افرادی همانند کارل مارکس(فیلسوف و جامعه شناس آلمانی)، امیل دورکیم(جامعه شناس فرانسوی)، مکس وبر(جامعه شناس آلمانی)، جرج هربرت مید(جامعه شناس امریکایی) و جرج سیمل(زیمل)(جامعه شناس آلمانی) در قرن نوزدهم بنیانگذاری شد.

بازدیدها: ۲