روح اله رضاعلی (دبیر سرویس)در بیانیه گام دوم انقلاب آمده است:«ایران با دارا بودن یک درصد جمعیت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است: منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب، بازار بزرگ ملّی، بازار بزرگ منطقهای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیت، سواحل دریایی طولانی، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوع کشاورزی و باغی و اقتصاد بزرگ و متنوع، بخشهایی از ظرفیتهای کشور است؛ بسیاری از ظرفیتها دستنخورده مانده است.» حال چگونه است که نمیتوانیم با این حجم از منابع مدیریت و برنامهریزی کنیم تا به توسعه و پیشرفت رسیده و اساساً آرامش و آسایش جامعه را فراهم کنیم؟ در بیانیه مذکور ضمن تفصیل راه حل ها، بهترین استراتژی را نیروی انسانی معرفی کرده و بیان می دارد: «مهمترین ظرفیت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است». اتفاقا آقای پزشکیان هم در جمع مدیران استان خراسان شمالی اذعان کرد:«ما باید نیروها را بر اساس توانمندیهایشان انتخاب کنیم و نه بر اساس قومیت، جنسیت و نژاد. برای پیشرفت و شکوفایی کشور، باید بهترین افراد در جایگاههای مدیریتی قرار بگیرند تا از آنها برای توسعه کشور بهرهبرداری شود» .ایشان همچنین در مراسم تجلیل از مدال آوران المپیاد های علمی گفتند:«مشکلات با وجود خواهران و برادران باانگیزه، آگاه و عالم حل خواهد شد و با افراد بی سواد، غیرمصمم، فرصت طلب و ریاکار به جایی نخواهیم رسید.» اکنون اما جای این سوال از حاکمیت و اربابان قدرت است که چرا و چگونه است که در چرخه نیروی انسانی نمی توان از ورود افراد بی سواد و فرصت طلب و ریاکار جلوگیری کرد؟ چگونه نمی توان مدیران و مسئولانی را در صدر کرسیهای مدیریت کشورنشاند تا بتوان ۷ درصد منابع جهان را برای ۱ درصد جمعیت جهان سازماندهی کرد تا چنین مردمش برای گذران امور روزمره خود با مشکلات عدیده دست و پنجه نرم نکنند؟و صد البته که پاسخ آن را می دانید و جامعه نیز. چاپلوسانِ چاپلوس پرورِ غیر متخصصِ بی سواد که خود معلول عواملی است که باید در موضوع و محل خود بدان پرداخت.بازدیدها: ۱۹ راهبری نوشته ناترازی در یادگیری