دکتر حسین ابوالحسن تنهایی سال ۱۳۳۰، در اصفهان متولد شد. وی در مقطع کارشناسی روانشناسی و فلسفه در سال ۱۳۵۳ از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل شد؛ کارشناسی ارشد خود را در رشته جامعهشناسی و انسان شناسی درسال۱۹۷۸ از دانشگاه بین المللی ایالات متحده دانشگاه سان دیگو و دکترای تخصصی جامعهشناسی و انسان شناسی خودرا نیز در سال ۱۹۸۱از همین دانشگاه دریافت کرد.او از موسسان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه آزاد واحد مرکز بودند که پس از مدتی منحل شد.ایشان از اساتید جامعه شناسی تفسیری می باشند که شاگردان زیادی را در پارادایم جامعه شناسی تفسیری شیکاگوتربیت نموده اند و صد البته منتقدانی را نیز ، که پاره ای از آنها در پایان این نوشتار اشاره ای خواهد شد. «فریاد بیداری» مفتخر است تا انتقادات و پاسخهای احتمالی به هر نوع نوشته،گزارش، خبر و یا نامی از آنها در این نشریه آمده است را مطابق قانون مطبوعات منتشر نماید. به گزارش روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی، آیین نکوداشت “دکتر حسین ابوالحسن تنهایی” به همت گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان علوم انسانی و با همکاری انجمن جامعه شناسی ایران، شنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در این نکوداشت شماری از چهره های علمی و برخی از شاگردان دکتر تنهایی حضور داشتند که گزارشی از سخنان تعدادی از همکاران و شاگردان ایشان می پردازیم. تنهایی چون خودش دستش پُر است، نظریات را لمس می کند سید محمد ثقفی از اساتید دانشگاه، در بخشی از سخنان خود در تقدیر از استاد جامعه شناسی تفسیری اظهارداشت: اگر عالم باشی می توانی چرخ نیلوفری را در دست بگیری. علم را یاد بگیرید و همراه علم، حلم و وقار داشته باشید. نسبت به کسی که از او علم یاد گرفتید، تواضع کنید. وی افزود: تنهایی، یک معلم و یک مربی است که در زمینه تربیت کارهای مهمی انجام داده است. او چون خودش دستش پر است، نظریات را لمس می کند. کار بزرگی که او می کرد، این بود که دانشجویان را به عنوان استاد معرفی می کرد که در مراکز مختلف تدریس کنند. او مطالعات قوی دارد، صاحب تالیف است و البته متواضع و خاکی است. تنهایی از تجدیدنظر کردن نمی هراسد در ادامه این نکوداشت دکترعالیه شکربیگی از اساتید دانشگاه، ضمن تقدیر از خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن جامعه شناسی تکه چنین نکوداشتی را برپا کرده اند گفت: من تنهایی را پژوهشگر اجتماعی تام می نامم. کسی که در یک برنامه پژوهشی عمیق، حول یک محور جامعه شناختی به طور مستمر کار کرده است. او از تجدیدنظر کردن هراسی ندارد. تنهایی، یک جامعه شناس حرفه ای است. بستری که او در آن حضور داشت، دانشگاه بود. وی افزود: چهار ساحت برای یک استاد دانشگاه باید وجود داشته باشد که تنهایی همه را دارد. مورد اول، یک پژوهش حرفه ای مورد علاقه انجام دهد. دوم، در حوزه مطالعات انتقادی کار بکند. سوم، به حوزه عمومی ورود کند و چهارم، به حوزه سیاستگذاری وارد شود. همه امور انسانی و اجتماعی نیازمند تفسیر است مقصود فراستخواه از اساتید دانشگاه،در سخنانی نیز اظهار داشت: برای من سعادتی است که در آیین نکوداشت یک استاد بسیار نازنین و ارجمند حضور داشته باشم. همه امور انسانی و اجتماعی نیازمند تفهم و تفسیر است، اما چرا جامعه ایرانی بیش از جوامع دیگر چشم به تفسیر دوخته است؟ ایران یک طرح ناتمام است. این جامعه خصیصه محجوبی دارد. در این سرزمین، معانی متقاطع بوده است. این جا جامعه ای است که در آن سلسله مراتب بازتولید می شود. وی افزود: ما به برنامه مطالعاتی قوی نیازمندیم. ما اگر نظام ارباب رعیتی خود را تفهم کرده بودیم و به یک شکل دیالکتیکی تفهمی کار می کردیم، گرفتار کژتابی های مدرنیزاسیون نمی شدیم. ما فرهنگ شفاهی نیرومندی داریم. در ایران، زبان برای انتقال پیام نیست. اجتماع تفسیری یک نهاد است. جایگاه فعلی تنهایی، جایگاهی بی بدیل است بی تا مدنی ،جامعه شناس طی سخنانی در این مراسم اظهار داشت: تنهایی، ۴۰ سال کوشش خستگی ناپذیر در راه آموزش و شاگردپروری داشته است. او یک تنه در برابر سلطه پوزیتیویسم بر جامعه شناسی کشور ایستادگی کرده است. جایگاه فعلی وی، جایگاهی بی بدیل است. وی افزود: تنهایی در فضای دانشگاه های ایران از دهه ۶۰ به آموزش و پژوهش پرداخت تا این که در سال ۹۸ بازنشست شد. از دهه ۷۰ مسئولیت های اجرایی هم برعهده گرفت. در فضای انجمن جامعه شناسی ایران هم، او بود که درخواست تاسیس گروه تخصصی جامعه شناسی تفسیری را ارائه داد و در تاسیس و پیشروی گروه های تخصصی جامعه شناسی نظری و درمانی کمک کرد. تنهایی از شیکاگوی ایرانی سخن می گفت. امروز آیین نکوداشت پارادایم تفسیری است در این مراسم دکتر تنهایی ضمن تقدیر از بانیان این نکوداشت اظهار داشت: درود می فرستم بر همه کسانی که وقت خود را به این جلسه اختصاص داده اند. این آیین در اصل نکوداشت پارادایم تفسیری است که توانست در ایران بنشیند. من فقط کسی بودم که توانستم این مجموعه را بینگیزانم. ما گروهی را تشکیل دادیم که پس از من باقی بماند. فقط نگران این هستم که تفسیرگرایی در ایران چه خواهد شد؟ وی افزود: دانشنامه پارادایم تفسیری را به کمک دوستان دارم تنظیم می کنم. از همه کسانی که علاقمند هستند، دعوت می کنم که در حلقه آموزش جامعه شناسی تفسیری ما که هدفش تربیت مدرس جامعهشناسی تفسیری است شرکت کنند. من گرچه که ناملایمت های زیادی دیدم اما آن چه در توان داشتم، گذاشتم. درد من این بود که بعضی از همکاران، کتاب های ما را نمی خواندند و بعضی موارد را غلط درس می دادند. بسیاری، مارکس و وبر را غلط درس می دهند. امید من به نسل دانشجویان بعد از خودم است. او ادامه داد: این کار من، ماموریتی بود که استادم به من داد. شاید اگر تنهایی نبود، هیچ چیزی از جامعه شناسی بلومر در ایران تدریس نمی شد. هیچ وقت کتابی از من را نقد نکردند و عجیب آن که کتابی را که نخواندند، قضاوت می کردند. تا زمانی که زنده باشم، به راهم ادامه می دهم. جامعه، برساخته سازمان های کلان و تاریخی نیست بلکه برساخته کنش جمعی خود مردم است. جامعه شناسی تفسیری، هر انسانی را کنشگر می داند. تنهایی در پایان گفت: از خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن جامعه شناسی ایران که این مراسم را تدارک دیدند، تشکر می کنم. هم چنین از انتشارات نگارستان اندیشه برای چاپ کتاب “تفسیرگرای پرگمتیست” سپاسگزارم. در ادامه به تعدادی از نقدها از جمله نقدی که دکتر سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه که پس از پایان نکوداشت دکتر تنهایی نگاشته و در شبکه های اجتماعی منتشر شد و پاسخهای داده شده به ایشان می پردازیم؛ سعید معدنی: هفته گذشته جلسه تقدیر و بزرگداشت دکتر حسینابوالحسن تنهایی بود. ایشان برای گروه علمی ما – یعنی گروه جامعه شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی – هم به لحظ تدریس و هم مسئولیت اجرایی بسیار زحمت کشیدهاند. در زمان حضور وی حتی دانشکده علوم اجتماعی در این واحد دانشگاهی تاسیس شد و ایشان اولین رئیس دانشکده بودند اما پس از بازنشستگیشان مسئولان قدر ندانستند و دانشکده منحل شد و دوباره با دانشکدههای دیگر ادغام شدیم. این جلسه بزرگداشت متاسفانه از سوی دانشگاه و دانشکده برگزار نشد بلکه با مساعدت انجمن جامعه شناسی ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی و همت دانشجویان سابقاش برگزار شد. جدای از مسئولیتهای اجرایی، دکتر تنهایی دارای آثار قلمی و شاگردان بسیاری است که قدردان ایشان هستند اما متاسفانه این شاگردان از دریچه نقد به آثار استادشان نگاه نمیکنند. در همین همایش هم بیشتر تقدیر کردند تا نقد. شاید ماهیت چنین مراسمی در حضور دوستان و خانواده و همکاران میطلبد که بیشتر رنگ مایه تشکر و تقدیر داشته باشد. اما شاگردان ایشان تا به حال کتابهای ایشان را به طور جدی نقد نکرده اند. در حالی که طبق تجربه علمی در تاریخ غرب، این نقد است که موجب ماندگاری نام بزرگان می شود و راههای جدیدی در میراث علمی بوجود می آورد. مثلا از خلال نقد یونگ به استادش زیگموند فروید، رواندرمانگری پیشرفت کرد. شاگردان منتقد ضمن ابداعات تازه، بر روی شانهی استادان خود ایستادهاند و باعث شهرت معلمانشان نیز می شوند. شاید این فرهنگ و روح شرقی و ایرانی ماست که با نوعی احترام به استاد عجین شده و دایما در طول تاریخ به ذهن ما خواندهاند که مثلا “مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر!” بهر روی نقد شاگرد به استاد در فرهنگ ما باب نیست و بخصوص در زمان حیات استاد بسیار سختتر هم است. اما یک پیشنهاد به شاگردان دکتر تنهایی دارم: حال که ناقد آثار استادشان نیستند بیایند تقسیم وظایف کنند و به منتقدان دکتر تنهایی پاسخ علمی بدهند. نقدها را یکبهیک بخوانند و بررسی کنند و پاسخ دهند. آنگاه مشخص میشود واقعا به چه اندازه اندیشه و مکتب تفسیرگرایی به سبک تنهایی را می شناسند و چقدر این اندیشه محکم و پایدار است. تا از این رهگذر اطلاعات و شفافیت بیشتری برای دانشجویان علوم اجتماعی بوجود آید. و پاسخ یکی از شاگردان دکتر تنهایی به دکتر معدنی: دکتر امیر عظیمی از زمانی که آموزش کارشناسی ارشد جامعهشناسی را در یکی از دانشگاههای تهران آغاز کردم، مسئلهی مهمی که پیوسته ذهن مرا درگیر خود ساخته بود، این بود که چرا بسیاری از اساتید و دانشجویان رشتهی جامعه شناسی درکنار آموزشهای عمومی اصول، مبانی و حوزههای گوناگون جامعه شناسی با اتکای صرف بر رویکردهای عمومی در ایران، در مقاطع تخصصیتر این رشته کنشها و فعالیتهای آموزشی و پژوهشی خود را حول یک پارادایم نظری خاص متمرکز نساختهاند. دیگر این که چرا اساتید به اصطلاح منتقد، پیرو هیچ پارادایمی نیستند درحالی که جامعه شناسان بزرگ هرکدام پیرو پارادایمی خاص در حوزه جامعهشناسی بودهاند؟ در مسیر ادامهی تحصیل رشته جامعهشناسی در مقطع دکتری با گرایش فرهنگی همچنان در جست وجوی پاسخ به مسائل یاد شده بودم که در کلاسهای آموزشی مقطع دکتری با استاد دکتر ح. ا. تنهایی آشنا شدم و به تدریج که با ایشان و برخی دانشجویان وی در کلاسهای درس و نشستهای عمومی و تخصصی در انجمنها، گروهها و نشستهای تخصصی مجازی و واقعی مشارکت داشتم متوجه این نکته مهم شدم که فضای آموزشی و فکری آنها بسیار متفاوت و متمایز از سایر کلاسها و فضاهای آموزشی در دانشگاه بود. البته مدتها پیش از دوره دکتری، علاقه و ضرورت فعالیت و کنش پارادایمی را به طور مقدماتی و ساده در برخی فضاها و کلاسهای آموزش جامعهشناسی در دانشگاه را احساس کرده بودم اما به تدریج طی کلاسهای آموزشی دکتری و همزمان در بسیاری از گردهماییهای علمی دانشجویی متوجه شدم که به تدریج درحال ورود به میدان فکری و پارادایمی در این رشته هستم که گویی این فضای فکری جزء علاقهمندی و حلقه گم گمشدهی من در این رشته بوده است. بنابراین با کنش مداوم در فضاهای واقعی و مجازی سطح آموزشی و علمی خودم را به این فضاهای فکری و پارادایمی با همافزایی و همکنشی سایر دانش آموختگان و دانشجویان مقطع دکتری استاد تنهایی نزدیک کردم تاحدی که در انتخاب موضوع رسالهام از رهنمودهای علمی و فکری ایشان بهرهی زیادی بردم و در ادامهی این مسیر، رسالهی دکترایم را نیز با راهنمایی ایشان با درجه عالی به اتمام رساندم. این آشنایی تنها به کلاسهای درس و دانشگاه خلاصه نگردید به لحاظ گرایش فکری و علاقه زیادم به کنش در حوزهی پارادایم جامعه شناسی تفسیری شیکاگوی ایرانی، تاکنون به همکاریهای خود با موسس و پایهگذار پارادایم جامعه شناسی تفسیری شیکاگوی ایرانی در محافل و انجمنهای علمی و تخصصی و حضور در دورهها و پژوهشهای فرود به زمین ادامه دادهام. ناگفته نماند عمده علاقهمندیها و مهارتهای تخصصی و پاردایمی من و تجربهام در بکارگیری روشهای کیفی پژوهش در برابر تسلط روشهای کمی و پوزیتیوستی در دانشگاههای ایران، حاصل هم افزایی، همکنشی و آشنایی با ح. ا. تنهایی و سایر همکاران دانشجوی این پارادایم، میباشد. همچنین در نوشتار حاضر به لحاظ تعهد پارادایمی و علمی، بر خود لازم دیدم در برابر هجمهها و کژ اندیشی ها در فضاهای فکری این حوزه از سوی برخی از کنشگران حوزهی جامعهشناسی ایران ، سکوت را جایز ندانسته و با بهرهگیری از آموزههای پارادایمی جامعهشناسی تفسیری پرگمتیستی، برچسب زنیهای ناروا و دور از شأن و انصاف به یکی از اساتید جامعهشناسی در ایران، و همچنین “مرید خطاب کردن” دانشجویان ایشان و کنشگران فعال حوزهی پارادایم جامعهشناسی تفسیری شیکاگوی ایرانی را نکوهش و با فروتنی، صبر و متانت که از مشخصههای مهم یک کنشگر جامعهشناسی است که آنرا پیشهی خود ساخته، داوری در این باره را بر عهدهی اندیشمندان و کنشگران منصف حوزهی جامعهشناسی ایران واگذار مینمایم. در پایان، لازم می دانم مختصری نیز جهت تاکید و یادآوری بیشتر بر اصول و مفاهیم پاردایمی و فراپارادایمی به منظور اطلاع رسانی و ترویج بیشتر آن در بین برخی کنشگران جامعهشناسی که به مرز بندی بین فعالیتهای علمی و نظری پارادایمی و غیر پارادایمی قائل نبوده و با موضع گیریهای غیرمنصفانه،موجب بروز پیش داوریها در بین همکاران در حوزه جامعهشناسی ایران شده اند، به شرح زیر ارائه نمایم، شاید که راهگشا گرد؛ برخی مفاهیم و اصول موضوعه در علم جامعه شناسی نشانگر گرایشهای نظری یا دستگاه نظری جامعهشناسان است که به آن مفاهیم پارادایمی گفته می شود. اما مفاهیم دیگری نیز وجود دارند که در میان نظریه پردازان هر رشته از جامعهشناسی مشترک هستند و تمام جامعه شناسان به آن باور دارند. این مفاهیم که به آن ها مفاهیم فراپارادایمی یا فرامکتبی گفته می شود، نشان دهندهی وجه تشابه جامعه شناسان در برابر سایر علوم است و جدا کنندهی یک رشته از سایر رشتهها است. بنابراین هر رشته علمی شامل اصول، مفاهیم و قواعدی است که بر اساس آن تعریف می شود وبه دو دسته تقسیم می شود: دسته نخست شامل اصول پایهای رشتهای است که اساس فراپارادایمی هر رشته را تشکیل میدهد و به قلمرو تعریف آن رشته از واقعیت بر میگردد. دسته دوم مفاهیم و مفروضات مسلم یا اصول موضوعه که پارادایمی یا مکتبی هستند، پایهها و شالودههای پارادایمی را به وجود میآورند و نشان دهندهی سلایق، گرایشات فکری و جهان بینی نظریهپردازان و اندیشمندان آن حوزه میباشند. اصول فراپارادایمی جامعه شناسی شامل: اصل راهها و اهداف، اصل تفکیک یافتگی اصل همفراخوانی، اصل فرصتهای زندگی و سبک زندگی است. مفاهیم منتج از اصول فراپارادیمی عبارتنداز: ساخت؛ کارکرد، نظم، دیالکتیک، و تضاد که در حوزهی فراپارادامی، هریک از آنها تعریف و شرح خاص خود را دارد. (ح.ا تنهایی، دکتر مریم حسینی فر و دکتر پورآذر، ۱۴۰۰، جامعهشناسی، مبانی، اصول ومفاهیم، ص. ۴) لطفا برای تکمیل این فرم، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.لطفا برای تکمیل این فرم، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.نام *نامنام خانوادگیایمیل *دیدگاه یا پیامارسال بازدیدها: ۴۲ راهبری نوشته درآمدی به جامعه شناسی به عنوان یک علم دیالکتیک چیست؟