✍️ابوالفضل فاتح


ایران عزیز ما به دلیل ظرفیت های فرهنگی، سیاسی، جمعیتی، اقتصادی و جغرافیایی و به دلیل نقش آفرینی های منطقه ای می توانست و می تواند آقای رسانه در منطقه باشد، مشروط به آن که مفهوم آزادی، استقلال تحریری و رسانه ی حرفه ای به رسمیت شناخته می شد. سالهاست از «مرجعیت رسانه ای» می گوییم، اما از مقتضیات آن یا بی خبریم و یا نادیده می گیریم.
موضوع توانستن نیست، موضوع عموما نشناختن جهان جدید، نداشتن افق و نپذیرفتن معیارها و رموز توسعه بوده است. مسئله اصلی تن ندادن به عقلانیت و دانش و حکمت جمعی است.
در نیل به چنین جامعه ای رسانه ها نقشی حیاتی ایفا خواهند کرد. هر چه رسانه ها بتوانند دامنه ی وسیعتری از اندیشه ها و افکار و صداها را پوشش دهند، و لایه های زیرین را بشکافند به همان میزان به جامعه ی خود بعد و عمق و ضلع بیشتری بخشیده اند.
در انتخابات اخیر، و آنجا که نفس ها تنگ و شکاف ها عمیق شده بود، خداوند روزنه ای گشود و ضلع سومی منشاء اثر شد. نقش بزرگ رسانه های معدود اما مستقل و رسانه های فردی و اجتماعی غیر رسمی و جوامع کوچک و بزرگ پدید آمده از دل تکنولوژی های ارتباطی در تولد یا پر رنگ شدن این «ضلع سوم» بی بدیل بود. اینک با احیاء «ضلع سوم»، هر روز از مناره ی این ضلع باید برای گسترش آزادی های رسمی فریاد زد و یادآور شد که در جهانی که اینترنت، «زندگی دوم» مردم را شکل می دهد و کاربست «هوش مصنوعی»، تحولات شگرفی را رقم زده و با «فرا جهان» یا همان «متاورس» حیرت انگیز مواجه هستیم، نمی توان عرصه ی رسمی را با سیاست های تک بعدی و یا ناکارآمد پیشین و بدون درک این واقعیت های جدید، سیاستگذاری نمود.
دولت جدید با نگاهی ملی و آینده نگر، می تواند راه گشای توسیع آزادی های رسمی و احترام به تعامل افکار و تنوع زیست ها باشد .
نگاهی به توزیع تریبونها در کشور، به روشنی نشان می دهد که فضای رسمی، قویا در انحصار طیفی از حاکمیت آن هم با اندیشه ای خاص است که کمتر نگاه ملی و توسعه محور و آینده نگر از آن دیده شده است.
دولت جدید که خود برخاسته از ضلع سوم است، انتظار می رود قدر فضای «چند ضلعی» را بداند و بپذیرد که پیش نیاز جامعه چند ضلعی، پذیرش تنوع تریبون ها و افکار و «چند صدایی» است و بپذیرد که آزادی جوهر حیات و بقای رسانه است و تلاش کند برای همه اضلاع جامعه از جمله ضلعی که در انتخابات مشارکت نداشتند، فرصت رسانه های رسمی فراهم بوده و از تریبون هایی که در اختیار دارد، امکان ارایه ی دیدگاه های غیر رسمی و صدای بی صدایان را ممکن سازد.
به عنوان نمونه ربع قرن پیشتر و در بهار رسانه، جوانانی مومن و توانمند، با دستانی تهی اما خلاق، با شناخت مسئولیت و تعهد به اصالت های رسانه ای پنجره ای جدید به روی میهنمان گشودند که سکوی گفت و گو و نقطه ی تلاقی مردم، نخبگان و حاکمیت شده و مرجعیت داخلی و بین المللی یافت. اگر می گذاشتیم «ایسنا» راه خود را برود و آن «فلسفه»، ملاک عمل قرار می گرفت و محدود و منکوب نمی شد، و گام های بعدی که بین المللی کردن این رسانه بود برداشته می شد، امروز، عرصه های جدیدی گشوده و وضع دیگری داشتیم و از فقر مرجعیت رسانه ای به خود نمی پیچیدیم. افسوس که به جز دولت آقای خاتمی تمام دولت ها، بلا استثناء، همتشان را متوجه کنترل رسانه ها نمودند و ساز خود را زدند و اغلب رسانه ها را به روابط عمومی دولت ها یا بنگاه های اقتصادی و معاملات سیاسی تنزل دادند.
آیا وقت آن نرسیده است که با عبرت از فراز و فرود گذشته، بهره گیری از ظرفیت ها و توانمندی های داخلی و تجربه ی در دسترس بشری، راه جدیدی آغاز کنیم و باب های مرجعیت داخلی و بین المللی رسانه های کشورمان را بگشاییم؟ گام اول این مهم، نیازمند تصمیم و اراده است.

فرصت را مغتنم شمرده، روز خبرنگار را به یکایک وارثان شریف قلم و آگاهی در میهن عزیزمان تهنیت عرض می کنم و از خداوند منان اعتلای کشور و سرفرازی رسانه ها و درک منزلت خبرنگاران را مسئلت دارم.

بازدیدها: ۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *